جدول جو
جدول جو

معنی فاژه کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

فاژه کشیدن
(دُ کَ دَ)
رجوع به فاژه کردن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باده کشیدن
تصویر باده کشیدن
باده نوشیدن، باده خوردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
باده نوشیدن. باده خوردن. باده گرفتن:
باده گر اندک وگر بسیار می باید کشید
گر کمان صد من بود یک بار می باید کشید.
ملا قاسم (از آنندراج).
و رجوع به باده گرفتن شود
لغت نامه دهخدا
(بَاُ دَ نِ)
اخته کردن. خصی کردن. بیضه های انسان یا حیوانات نر را از فعالیت باز داشتن
لغت نامه دهخدا
(پَ شِ کَ تَ)
حمل کردن دانه کشان کشان از جایی بجای دیگر. کشان بردن دانه، دانه آوردن. دانه رسانیدن. (آنندراج) :
غم مرغان گرفتار ندارد صیاد
مور از رحم مگر دانه به این دام کشد.
(از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ پُ تَ / تِ تَ)
بمعنی شانه زدن. (بهار عجم) :
مشاطه گر نه ایم عروسان نغمه را
بر زلف شان چه شانه ز مضراب میکشم.
طالب آملی (از ارمغان آصفی).
، در عنصر دانش بمعنی مضایقه نمودن است. (بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(طَمْ / طُمْ زَ دَ)
ناله زدن. ناله کردن. فریاد و فغان برآوردن. رجوع به ناله شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ / تَغَ دَ / دِ شُ دَ)
ساختن راه. (یادداشت مؤلف). ساختن و بنا کردن راه میان شهرها و آبادی ها اعم از راه آهن و شوسه و جز آن. بشر از دیرباز، برای تهیه وسایل و رفع نیازمندیها بفکر مسافرت از نقطه ای به نقطۀ دیگر بوده و برای تأمین این منظور راه هایی را لازم داشته است، ولی چون فاصله همه نقاط را به آسانی نمیتوانسته است بپیماید از اینرو به کشیدن راههای گوناگون در ادوار مختلف دست زده است. کشیدن راهها پابپای پیشرفت تمدن تکامل یافته و بتدریج از کشیدن راههای پیاده رو و مالرو تا راه آهن وراههای دریایی و هوایی رسیده است. امروزه در کشیدن راه آهن و جز آن اصولا نکات زیر در نظر گرفته میشود:
1- مسائل اقتصادی از قبیل هزینه و سود آن و اهمیت صادرات و واردات محل.
2- احتراز از رودخانه ها و دره ها و کوهها و انتخاب کوتاهترین فاصله تا حدود امکان.
3- آبادی نقاط حاصلخیز که در سر راه قرار دارند برای حمل فرآورده های آنها.
4- ملاحظات سوق الجیشی و سپاهیگری.
5- مسافرت بین محل های سر راه.
و رجوع به راهسازی شود.
- راه خود را کشیدن و رفتن، بی هیچ مقاومتی و امتناعی و اعتراضی یا توجهی بدیگران عازم شدن
لغت نامه دهخدا
(دُ زَدَ)
دهان دره کردن. تثاؤب. رجوع به فاژه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از جاده کشیدن
تصویر جاده کشیدن
راژه ساختن ایجاد جاده کردن راه درست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه کشیدن
تصویر کاسه کشیدن
شراب خوردن: (ز خون شکوه ام چون لاله دامانی نشد رنگین کشیدم کاسه های خون و برلب خاک مالیدم) (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناله کشیدن
تصویر ناله کشیدن
ناله کردن ناله زدن
فرهنگ لغت هوشیار
حمل ناوه وزنبه گل: برگیرکنندوتبروتیشه وناوه تاناوه کشی خارزنی گردبیابان. (خجسته. لفااق. 91)
فرهنگ لغت هوشیار
ساختن راه، بنا کردن راه میان شهرها و آبادیها اعم از راه آهن و شوسه و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فره کشیدن
تصویر فره کشیدن
((فَ رَ. کِ دَ))
چاپلوسی کردن، منّت کشیدن
فرهنگ فارسی معین